عروس ِ جدیدم :)

ساخت وبلاگ
روزهای سختیه ... دلامون بهم نزدیکتر از همیشه ست ولی رنجی در نگاهمون موج میزنه که درمونی نداره جز پایان یافتن این دی . کتا. تو . ری جوونها و نوجوونامون مثل برگهای زیبای پاییزی میریزن و خونواده ها به سرعت برق و باد عزادار ... خدا کجاست ؟ چرا به داد مظلومها نمی رسه؟ چرا یه سریا کر شدن و خر شدن رو به شرافت ترجیح دادن؟ مسند قدرت چقدر کثیف بود که تو منجلابش دست و پا میزنن ولی دله دل کندن از تخت و پادشاهی رو ندارن؟ خسته م . به انپازه ی تک تک نفسهایی که تا بحال کشیدم بی جوون و خسته م.... یاس ! در عجبه که چرا باید در حالیکه در خیابون تردد عادی داره پشت هم گاز اش.کا.ور بخورن؟ چرا چرا چرا ... میرسه یه روز خوب ... میرسه اون روزی که توی بن بست انزوای ما هم عروسی و شادی بشه ... فقط کاش زنده باشم ... عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 6:37

چشمهای خیسمو می بندم و ریز به ریز حرکات خدا نور رو حین رقصیدن تصور میکنم ... واقعا زیبا می رقصه ... با لباسش :-) یه حس زیبای سنتی خاصی داره خدا نور ... لبخندم می پوکه روی لبم . اشکمو با پشت دست خشک میکنم و باز یاد یه سکو می افتم و یک ستون و یک لیوان آب ... و خدا نوری که زنجیر شده به ستون ... لب تشنه ست و آب در فاصله ای نزدیک ولی دوووور ... لعنت به ذات کثیفتون .... مادر بزرگم هر زمان میخواست لیوان آب رو سر بکشه میگفت سلام بر لب تشنه ی حسین ... تموم که میشد میگفت لعنت بر قاتل حسین ... این روزها تشنگی منو به یاد خدا نور می ندازه ... لیوان اب که رسید به دستم چشمامو می بندم و لحظه ای خدانور توی ذهنم مجسم میشه .... از خودم بیزار میشم .... کاش بشه روزی با افتخار به خدانور بگیم که خونش پایمال نشد .... کاش  عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 6:37

مدتهاست که میخواستم بیام و بنویسم ولی مغز و حافظه م رمز وبلاگم رو بهم یاداوری نمیکرد. حتی درخواست رمز دادم ولی ایمیلی که فکر میکر‌دم درست نبود و شبهای زیادی میومدم پشت در بسته ی ورودی وبلاگ و انواع رمزها رو وارد میکردن ولی هیچ کدوم کلید این در بسته نبود که نبود تا اینکه چند شب قبل باز رجوع کردم به درونم و گفتم بیا و یه بار دیگه به دادم برس ... این بار رمز باز شد ...  خدارو شکر واقعا :-) ابنجارو خیلی زیاد دوست دارم . اینجا میتونم بنویسم بدون اینیکه مادرم نگرانم شه و باززخواستم کنه .بنویسم بدون اینکه خواهرام تماس بگیرن که واااای چی شدهو فلان ... بنویسم و همسرم نیاد بپرسه حالا این حرفت خطاب به کی بود؟!  سوالاتی که هی منو منززوی تر کرد .... شدم آوایی که حتی در لفافه سکوت کردم ... خسته م . دلم پر از حرفه و از بس نگفتم و نگفتم تبدیل به بتون شدن و دیگه از من جدا بشو نیستن که نیستن ... سنگینم کردن ...:-) مثلا کی میدونه سر یه اعتماد مسخره شخصی ۶۰ تومن از پولم رو بالا کشید و منی که تا چند وقت پیش فکر میکردم ثواب کردم کباب شدم و فهمیدم طرف سر از ترکیه در آورده و با پسرش و همسرش به ریشم میخندن !!! ۶۰ تومنی که زمانی بهش قرض دادم که پراید ۳۲ تومن بود .... اوایل که فهمیدم چه کلاهی سرم رفته تو شوک بدی رفتم ولی دم نزدم . به کی بگم که سرکوفتم نزنه که اخه حماقت تا چه اندازه !!! تازه تابع کدوم سند و مدرکی ثابت کنم حرفمو ... ولی چیزی که مسلمه اینه تا قیام قیامت هم باشه نمیبخشمش چون ریال به ریال این پول حاصل زحمت من وبی خوابیهای من بود . نمیخواستم نفرین کنم ولی مگه میشه؟! تو اگر بودی و به این نیت که کمک کنی تا گره ای از مشکل کسی باز کنی تا بی ابرو نشه و بعدش بفهمی همه ش دروغ بوده و کلاه عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 23:40

سلام  امروز تولدمه . تولد آوای جوزایی .... باز طبق هر سال کتایون عزیزم با ویسش غافلگیرم کرد  شادی عزیزم با کامنتش ... و گلی جون هم همینطور  معرفت دوستان مجازی خیلی زیاده . هر چند نباید غافل شم از سورپرایز حباب عزیزم (دختردایی گلم) یه هفته زودتر از موعد تولدم هدیه م رو ارسال کرد ... خلاصه که تولدم مبارک ... . . . سرحال نیستم . راستش از ۸ اردیبهشت ۹۴ که تهران شروع به کار کردم همیشه تو یه بخش بودم که هدنرسش عالی بود . عشق عشق ... دلگرمیه من بود . بارها بهم پیشنهاد سمت بالاتر دادن ولی من قبول نکردم گفتم میخوام تو همین بخش با همین هدنرس بمونم .... ولی متاسفانه اخیرا یه سرب مسائل تو بخش اتفاق افتاد که بنده ی خدا هدنرسمون زیر سوال رفته و امروز بهم گفت قراره دیگه نیاد و جای دیگه مشغول به کار شه . بهم سپرده غروب باهاش تماس بگیرم و کارم داره . نمیدونم چه خوابی برام دیده . ولی خیلی پکرم که دیگه هدنرسمون نیست . واقعا زن خوبی بود و جز خوبی ازش ندیدم . حالا خیلی مظلومانه از این سمت بعد از بیست سال کناره گیری کرد .  توف به مدیریت و سیاست غلط بیمارستان ... گاهی واقعا دلم میخواد کناره گیری کنم از این شغل . منی که با اینهمه عشق وارد این شغل شدم حالا هر روز با دلهره میرم و میام .... اون عشق دیگه نیست . برای بیمارها کم نمیزارم ولی اون لذته دیگه نیست ... و این خیلی بده  عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 123 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 23:40

* دوم خرداد ۱۴۰۱ باز چپاولگران ایران و ایرانی حماثه آفریدند ... به قیمت زیر آوار ماندن هموطنانشان ... به قیمت خون به جگر شدن ملتی که با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشتند ...حرومزادگانی که از میله گرد و آهن و نقطه ی جوش ستون و بتون و سیمان دزدیدند و دزدیدند و در نهایت هم میهن خودشون رو زیر آوار بی کفایتیشان دفن کردند ... درک میکنی غم خونواده ای که سه جوون رو به امید خوشبخت شدن به جای خونه ی بخت به خاک بسپرن؟! درک میکنی پای دختربچه ی یازده ساله رو توی کیسه ی مشمایی بدن دست پدر بگن بیا این جنازه ی دخترت و پدر کیسه رو تو دستش بگیره و تو خیابون ضجه بزنه راه بره چه درد جانکاهیه ... آخ بمیرم بمیرم برای برادری که از روزنه ی بین آوارها با التماس برادرش رو صدا میزنه .... بمیرم برای مادری که شیون میزنه تا خبری از پسرها و همسرش بگیره ... بمیرم برای دختری که چشم انتظار پدرش دم خرابه و آوار این غول فریاد میزنه که بابام اینجاست گفت برم هایپرو برگردم ....  لعنت به شقاوت قلب ... لعنت به حرومزادگی ... آبادان مظلوم .... ایران مظلوم ....  عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 12 خرداد 1401 ساعت: 23:40

سلام سلام .

خوبین؟ خب شکر خدا نگرانیهام الکی بود و اینبار جستم و کرونا نگرفتم :-))))

اومدم یه چیزی بگم و برم . مدتیه که به صورت مجازی در حال دریافت آموزش سیاه قلمم. آدرس پیجم رو میزارم . اگر تمایل داشتین توی اینستاگرام همراهم باشین 

آدرس پیج طراحیم در اینستاگرام 

shokaran.art

عروس ِ جدیدم :)...
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 150 تاريخ : شنبه 3 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:09

سلام ...  روزهای خوبی نداریم  دیروز آخرین فرصت تزریق واکسن کرونا برای پرسنل بود ... حق انتخاب نداشتیم ... بین بد و بدتر انتخابم بد بود. تزریق کردم و از دیروز افتادم توی رختخواب . حالم اصلا خوش نیست . دم هدنرسمون گرم که روی منو زمین نزد و اجازه داد امشبم خونه بمونم استراحت کنم . همین الان عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 127 تاريخ : شنبه 3 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:09

نقاشی سیاه قلم بخش کشف نشده ی علایقم بود که یه سالی هست استارتش رو زدم و عجیب دوسش دارم 

اینم آدرس پیج اینستاگرامه . در صورت تمایل خوشحال میشم همراهم باشین 

@shokaran.art

عروس ِ جدیدم :)...
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 3 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:09

سلام به همگی ... مثلا خیلیا هنوز به اینجا سر میزنن ... چه خبر از این روزهاتون؟ شماهم ماسکش میپوشین ؟ :-)  *واقعیت اینه به مرحله ی بی انگیزگی رسیدم. یعنی جفت دستام به نشونه ی تسلیم دادم بالا و گردنم از عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 155 تاريخ : جمعه 21 آذر 1399 ساعت: 3:51

سلام سلام ... طاعاتتون قبول حق ...  اومدم غُر بزنم و برم ... * مدتی بود جذب گروهی شده بودم که مطالبش و راهکارهاش شدیدا بهم آرامش میداد و به پاسخ خیلی از سوالهای ذهنم رسیدم . کلا بانی اون گروه رو دوست عروس ِ جدیدم :)...ادامه مطلب
ما را در سایت عروس ِ جدیدم :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0jame-shokaran7 بازدید : 205 تاريخ : دوشنبه 26 خرداد 1399 ساعت: 20:56